۱- جمعیت
جمعیت افغانستان در سال 2012 میلادی توسط بانک جهانی با احتساب میزان مهاجرین 31 میلیون نفراعلام شد. اما این رقم دقیق نمی باشد و امکان آمارگیری سرتاسری هنوز در افغانستان فراهم نشده است.
۲- گروه های نژادی:
آریایی، ترکی، سامی و براهویی. ۷۴ در صد مردم افغانستان را آریایی ها تشکیل می دهند.
۳- گروه های قومی:
در افغانستان بیش از هشت گروه قومی کوچک و بزرگ وجود دارند که به ترتیب جمعیت عبارتند از: پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک، ایماق، ترکمن، بلوچ و پشته ای. پشتون ها به تنهایی حدود ۴۰ درصد جمعیت افغانستان را تشکیل می دهند. بافت قومی این کشور طوری است که علی رغم قرار گرفتن در یک واحد جغرافیایی به نام افغانستان، قوم گرایی و قبیله پرستی به عنوان ابزارقدرت طلبی در دست قدرت طلبان و سلطه جویان، از تقویت وحدت ملی جلوگیری می کند. این تضادهای قومی که ریشه در سال های متمادی گذشته دارد، پس از بروز بحران اشغال افغانستان توسط شوروی تشدید شد. علاوه بر این پراکندگی جغرافیایی، دشواری ارتباط میان اجزاء مختلف این کشور، نبودن وسائل ارتباط جمعی و نیز عدم اشاعه ی یک فرهنگ واحد در تمام کشور به دلیل فقدان وسایل ارتباط جمعی، به این پراکندگی قومی دامن زده و به مراتب آن افزوده است.
تمام این عوامل موجب آن شده است که تفکر و حمیت ملی در میان مردم افغانستان در مرتبه دوم بعد از تفکرات قومی و منطقه ای قرار بگیرد و آن را تحت الشعاع قرار بدهد. از همین روست که از تمام ارزیابی ها از عوامل درگیری در افغانستان عنصر قومیت به عنوان نخستین عامل مطرح می گردد و فی الواقع همین طور هم هست.
پشتون ها، مهمترین گروه قومی را در افغانستان تشکیل می دهند که بطور عمده درجنوب افغانستان ساکن می باشند. این قوم از دو قبیله ی بزرگ غلجایی و درانی تشکیل شده و قدرت تا زمان سقوط حکومت سردار داوود خان همواره در دست درانی ها بوده است. پشتون ها در شمال، شرق و غرب افغانستان نیزبه مرور زمان جا بجا شدند و در حال حاضر حضور مؤثری در آن مناطق دارند. قوم پشتون با توجه به این که بیش از۲۵۰ سال حاکمیت را در افغانستان در دست داشت از امکانات سیاسی، اقتصادی و آموزشی خوبتری مستفید شد و در حال حاضراز افراد تحصیل کرده ی دانشگاهی و مدارس دینی قابل توجهی برخوردار است.
دومین قوم بزرگ افغانستان تاجیک ها هستند. تاجیک ها از جمله مردمان بطور نسبی تحصیل کرده و شهری به شمار می روند و در میان آن ها عناصر روشنفکر و نیز افراد تاجر و سرمایه دار یافت می شود و مرکزیت اصلی این قوم ولایت بدخشان است که دامنه آن تا ولایت های تخار، لغمان، کندز، بغلان پروان و کابل کشیده شده است. در سایر ولایت ها از جمله هرات که مهمترین ولایت حوزه ی جنوب غرب است، تاجیک ها از جمعیت و نفوذ قابل توجهی برخوردار هستند.
سومین قومیت مطرح در افغانستان، هزاره ها هستند. اکثریت این قوم پیرو مذهب تشیع هستند و اقلیتی نیز از آن ها اهل سنت می باشند. در حال حاضر در ولایت های مرکزی افغانستان شامل بامیان، دایکندی، میدان، پروان ،غزنی و کابل تمرکز دارند و مرکز اصلی آن ها بامیان است. همچنین در ولایت های سمنگان، بلخ و جوزجان از جمعیت حائز اهمیت و حضور مؤثری برخوردار هستند. در سایر ولایت ها نیز به طور پراکنده حضور دارند که در این میان در ولایت های هرات، فراه و غور تعدادشان قابل توجه تر از سایر ولایت هاست.
قوم هزاره در زمان حکومت های گذشته دایماًً مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند و علت اصلی این آزارها، سوء استفاده ی حکومت های افغانستان از تفاوت های مذهبی و قومی بوده است. همین امر سبب شد که این قوم از زمین های آباد و دشت های هموار رانده شده و در مناطق صعب العبور و کوهستان های مرتفع و سرد مرکزی افغانستان موسوم به هزاره جات جای داده شود. در این مناطق کشاورزی به دلیل عدم دسترسی به زمین مناسب بسیارسخت و دشوار است و عمدتاً کشت محصولی بیش از نیاز معیشتی خانواده با دشواری صورت می پذیرد. دامداری نیز به علت فقدان چراگاه های مناسب با دشواری مواجه است.
چهارمین قوم مطرح در افغانستان ازبک ها هستند، این مردم که به لهجه ترکی سخن می گویند، در جمع بندی کلی جزء فارسی زبانان به حساب می آیند. تمرکز این قوم در ولایت های شمالی افغانستان است و مرکز اصلی آن ها ولایت فاریاب و مناطق شمالی ولایت های جوزجان، سمنگان، قسمت شرقی بادغیس و بخش هایی از ولایت های کندز و تخار است. در میان ازبک ها نیز متناسب با جمعیت شان شخصیت های دارای سابقه جهادی وجود دارد.
غیر از اقوام پیش گفته، گروه های قومی دیگری نظیر عرب ها، در ولایت های شمالی، بلوچ ها در حوزه جنوب غرب، ترکمن ها، ایماق ها، تعداد اندکی از هندوها و سیک ها جزء اقوام افغانستان شمرده می شوند.